آخرین اخبار
کد مطلب: 113540
متن کامل بيانات امام خامنه اي در جمع دانشجويان و دانش آموزان
«مرگ بر آمريکا»ي شما،يعني مرگ برسياستهاي آمريکا،مرگ بر استکبار
تاریخ انتشار : 1394/11/18 09:40:32
نمایش : 2831
اين فريادي که ملّت ايران ميکشند، اين داراي يک پشتوانه و عقبه‌ي منطقي و قوي است؛داراي پشتوانه‌ي عقلاني است. معلوم هم هست که مراد از «مرگ بر آمريکا»، مرگ بر ملّت آمريکا نيست، ملّت آمريکا هم مثل بقيّه‌ي ملّتها [هستند]، يعني مرگ بر سياستهاي آمريکا، مرگ بر استکبار؛ معنايش اين است.
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
والحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابي‌القاسم المصطفي محمّد و علي آله الطّيّبين الطّاهرين المعصومين. السّلام علي الحسين و علي عليّ‌بن‌الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين.

 جلسه‌ي جوانان عزيز، دانشجو، دانش‌آموز در روزهايي که به‌عنوان مقابله و مبارزه‌ي با استکبار ناميده شده است، بسيار مغتنم است. جمعي که در اينجا تشريف داريد، يک نمونه‌اي هستيد از مجموع جوانهاي هوشيار ملّت ما؛ و نه فقط جوانها بلکه انسانهاي آگاه، اهل تحليل، اهل بصيرت، همه همين مواضعي را دارند که شما امروز در اينجا ابراز کرديد با شعار خودتان، با بيانات خودتان.

 ايّام، ايّام مرتبط با حسين‌بن‌علي (عليه‌السّلام) است، روزهاي شور و هيجان تاريخيِ امّت مسلمان است، مخصوص شيعه هم نيست، غيرشيعيان هم حرکت حسين‌بن‌علي (سلام‌الله‌عليه) را يک حرکت بزرگ، عظيم، درس‌آموز، الگو براي ملّتها ميدانند، آنهايي که مي‌شناسند؛ بي‌خبرها، بي‌اطّلاع‌ها حسابشان جدا است. ملّت ما هم از جمله‌ي افتخاراتش يکي اين است که با سيّدالشهداء آشنا است، با کربلا آشنا است، با مسائل مهمّي که در ذيل ماجراي عاشورا يا در ضمن آن ماجرا مطرح است، آشنا است.

 اين روزها روزهاي زينب کبرا است (سلام‌الله‌عليها) و زينب کبرا (سلام‌الله‌عليها) همان کسي است که ماجراي عاشورا را زنده نگه داشت، مانع شد از اينکه اين ماجرا در خلال افسونهاي سياسي دستگاه حاکم آن روز از بين برود و فراموش شود يا در تاريخ کهنه شود؛ مسئله را زينب کبرا (سلام‌الله‌عليها) زنده نگه داشت؛ بنابراين روزهاي مهمّي است.

 برهه‌ي تاريخي ما هم برهه‌ي تاريخي مهمّي است؛ ملّت ايران در حال تثبيت عزّت خود و در راه ترسيم نقشه‌ي کلان پيشرفت خود به سمت آرمانها است. بنابراين آگاهي جوانها مهم است، بصيرت نسبت به وضعيّت موجود مهم است و اين جمع، فرصتي است براي اينکه در اين زمينه‌ها قدري صحبت بشود.

 اوّلاً اين نکته را عرض بکنيم که اين، پايه‌ي خيلي از بحثهاي ما است، مبارزه‌ي با استکبار در انقلاب اسلامي و در ميان ملّت ما يک حرکت معقول و منطقي و داراي پشتوانه‌ي علمي، و يک حرکت خردمندانه است، برخلاف آنچه بعضي ميخواهند وانمود بکنند که اين يک حرکت شعاري است، احساساتي است، متّکي به منطق و عقلانيّت نيست، بعکس، حرکت ملّت ايران يک حرکت متّکي به عقلانيّت است. از دين و آيه‌ي قرآن و آنچه الهام ديني است فعلاً صرف‌نظر ميکنيم؛ «اَشِدّآءُ عَلَي الکُفّار» و «رُحَمآءُ بَينَهُم»(۱) و «قاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفر»(۲) را فعلاً کنار ميگذاريم، چون کساني به اين چيزها معتقد هم نيستند يا باور هم ندارند؛ به تجربه‌ي ملّت ايران تکيه ميکنيم.

 حادثه‌اي در کشور ما در سال ۱۳۳۲ اتّفاق افتاد -حادثه‌ي بيست‌وهشتم مرداد- که يکي از حوادثي است که ملّت ايران را با تجربه‌ها آميخته ميکند، مانع از خطا و اشتباه ديدِ او ميشود؛ در اين حادثه يک تجربه‌ي بزرگ براي ملّت ايران به وجود آمد، اين تجربه را هرگز نبايد فراموش کرد؛ بله، از سال ۳۲ تا حالا شصت سال ميگذرد. اوّلاً در خلال اين شصت سال اين قبيل حوادث تکرار شده است، ثانياً حادثه‌ي تاريخي وقتي حامل درس است، گذشت زمان تأثيري ندارد و بايد از آن درس گرفت. حادثه از اين قرار بود که دولت مصدّق که نفت را، منبع ثروت ملّي کشور را از چنگ انگليسي‌ها و از دست انگليسي‌ها با کمک افرادي که بودند -مرحوم آيت‌الله کاشاني و ديگران- توانست خارج کند، يک اشتباه تاريخي انجام داد و آن تکيه‌ي به آمريکا بود. در مقابلِ دشمني انگليس‌ها، فکر کرد بايد يک پشتيباني در عرصه‌ي بين‌المللي داشته باشد، اين پشتيبان آن روز از نظر او آمريکا بود؛ به آمريکايي‌ها اعتماد کرد؛ اميد او به آمريکايي‌ها بود. از اين خوش‌بيني و ساده‌انديشي، آمريکايي‌ها استفاده کردند، [کودتاي‌] بيست‌وهشتم مرداد را به راه انداختند. يک مأمور آمريکايي با نام و نشان مشخّص که کاملاً مضبوط [است] و ما مي‌شناسيم، ميدانيم -اسمش هم در تاريخ هست- بلند شد آمد اينجا؛ آمريکايي بود، رفت در سفارت انگليس يا در سفارت يک کشور غربي يا شايد هم کانادا مستقر شد و پولي را که آورده بود تقسيم کرد، افرادي را با خودش همراه کرد؛ عناصر و عوامل داخلي خائن هم وجود داشتند؛ کودتاي بيست‌وهشتم مرداد را راه انداخت و همه‌ي زحماتي را که ملّت ايران در ظرف دو سه سال -دوران ملّي شدن صنعت نفت- کشيده بودند، بر باد داد. مصدّق را هم گرفتند، بردند زنداني کردند و محمّدرضاي پهلوي را که از ايران فرار کرده بود، برگرداندند، به سلطنت نشاندند؛ و ۲۵ سال از سال ۳۲ تا سال ۵۷ اين ملّت، زير يوغ حکومت تحميلي و وابسته‌ي پهلوي به انواع خفّتها، انواع فشارها، انواع سختي‌ها مبتلا شد؛ آمريکايي‌ها [اين کار را] کردند. مستشاران نظامي‌شان ارتش ما را تصرّف کردند، عوامل اقتصادي‌شان سياستهاي اقتصادي خود را پيش بردند؛ علاوه بر اينها -اينها کارهاي ظاهري و مشهود بود- کارهاي غيرمشهودي کردند که هنوز تحليلگران ما متأسّفانه نرسيده‌اند که به حرکات غيرمشهودِ در جهت نابودي ثروتهاي معنوي و انساني ملّت ايران که از طرف آمريکايي‌ها در ايران در اين ۲۵ سال انجام گرفت، رسيدگي کنند؛ هنوز نتوانسته‌اند. اينها مسائلي است که جاي تحقيق دارد و جاي دنبال‌گيري دارد. ۲۵ سال اختناق، فشار بر ملّت ايران، ضايع کردن منابع انساني اين کشور، غارت منابع طبيعيِ اين کشور، بدنام کردن ملّت ايران در ميان ملّتهاي مسلمان در منطقه، کارهايي بود که آمريکايي‌ها در اين مدّت کردند. چقدر انسانها کشته شدند، چقدر انسانها زندان رفتند، چقدر انسانها شکنجه شدند، در داخل کشور چه سياستهاي خائنانه‌اي عليه ملّت ايران انجام گرفت که همه در سايه‌ي حضور آمريکايي‌ها و حضور دولت دست‌نشانده‌ي آمريکايي‌ها در ايران [بود] و به‌خاطر اعتمادي که آن روز، آن آقا از روي ساده‌انديشي به آمريکا کرد.

 خب، ملّتها در مقابل حوادث دوجورند؛ بعضي از ملّتها حادثه را، سختي را، شکنجه را لمس ميکنند امّا نميتوانند يک تحليل و يک جمع‌بندي درستي براي خودشان به وجود بياورند که اين جمع‌بندي آنها را به حرکت متقابل وادار کند؛ بعضي ملّتها اين‌جورند. ملّتهايي که رهبران کارآمد و شايسته‌اي داشته باشند، نه، سختي‌ها را تحمّل ميکنند امّا در کنار آن، آگاهي‌ها و بصيرتها و راه‌حل‌ها و تقويّت باورهاي صحيح و منطقي را هم دنبال ميکنند؛ ملّت ايران از اين قبيل بود. خداي متعال تفضّل کرد، رهبري امام بزرگوار را به اين ملّت به‌عنوان يک موهبت بزرگ داد، امام بزرگوار ملّت را آگاه کرد، بصيرت بخشيد، سختي‌ها را خودش تحمّل کرد، زندان رفت، تبعيد شد، دست برنداشت؛ بتدريج اين آگاهي و بصيرت همه‌گير شد، تا در سالهاي ۵۶ و ۵۷ به شکل يک حرکت عمومي در ميان ملّت ايران درآمد. اين حرکت هدفش و آماج حمله‌اش فقط دستگاه سلطنت نبود، آمريکا هم بود. ملّت ميفهميدند، ميدانستند که پشت سر اين جناياتي که دارد عليه آنها و عليه کشور در داخل انجام ميگيرد، آمريکا است؛ اين را فهميدند. امام بزرگوار ما در سال ۴۲، در اوايل شروع نهضت اسلامي فرمود: رئيس‌جمهور آمريکا مبغوض‌ترين افراد امروز در ايران است.(۳) اين معنا را القا کرد به افکار عمومي؛ تبيين کرد براي مردم که هرچه هست زير سر آمريکا است؛ شرارتها زير سر آمريکا است. خب، اين مبارزه به نتيجه رسيد.

 هرجا ملّتها حرکت کنند، ايستادگي کنند، صبر و مقاومت نشان بدهند، پيروزي قطعي است؛ همه‌جا همين‌جور است. اشکال کار مبارزاتي که به شکست مي‌انجامد، اين است که يا ملّتها طاقت ندارند و ايستادگي نميکنند، يا رهبراني که بتوانند اينها را درست اداره کنند ندارند. ما در زمان اين سالهاي اخير ديديم جاهايي را که ملّتها حرکت کردند، عزم و اراده‌ي خودشان را نشان دادند، به نتايجي هم رسيدند؛ [امّا] رهبراني که بتوانند اينها را درست اداره کنند، هدف را درست تشخيص بدهند، راه را در مقابل مردم درست ترسيم کنند، وجود نداشتند، [لذا] شکست خوردند؛ اين را در همين سالهاي اخير همه‌ي شماها ديديد؛ من نميخواهم اسم از کشوري و جايي بياورم.

 ملّت ايران راه را درست رفت، حرکت را درست انجام داد؛ رهبري مقتدر، آگاه، مصمّم و داراي توکّل به خدا، اتّکاء به خدا، اتّکاء به وعده‌ي الهي که «اِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرکُم»؛(۴) موجب شد که اين ملّت بتواند به پيروزي برسد و حکومت تحميلي وابسته‌ي سياهِ خاندان پهلوي و حکومت پادشاهي مشئوم و ننگ‌آلود -که براي هر کشوري حکومت پادشاهي مايه‌ي ننگ است در منطق صحيح انساني- در ايران از بين برود؛ و تمام شد؛ مردم شدند صاحب اختيار.

 نکته‌ي مهم اينجا است؛ اوّلين حکومتي و دولتي که با اين حرکت مردم بجد شروع کرد مخالفت کردن، آمريکا بود. [البتّه] دولتهاي ديگري هم بودند، آنها هم اي‌بسا ناراضي بودند از وضعي که در ايران پيش آمد لکن عکس‌العمل آن‌چناني نشان ندادند، بعضي از دولتها هم شايد خرسند بودند امّا دولت آمريکا به نارضايي قلبي اکتفا نکرد؛ در اوّلين ماه‌هاي پيروزي انقلاب، مجلس سناي آمريکا يک مصوّبه و قطعنامه‌ي شديداللحني عليه جمهوري اسلامي ايران صادر کرد، دشمني را به‌طور عملي شروع کرد؛ اين در حالي بود که هنوز سفارت آمريکا در ايران باز بود! آن کساني که خيال ميکنند رابطه‌ي با آمريکا، دوستي با آمريکا موجب ميشود که انسان از آسيب آمريکا محفوظ بماند، به اين تجربه‌ي تاريخي مراجعه کنند؛ هنوز سفارت آمريکا در ايران بود، آمريکايي‌ها راحت در داخل کشور رفت‌وآمد ميکردند، انقلاب موجب نشده بود که آمريکايي‌ها را از ايران بيرون کنند؛ مثل بقيّه‌ي دولتها سفارت داشتند، مأمورين داشتند، در اينجا داشتند زندگي ميکردند؛ در همان هنگام دولت آمريکا دشمني خودش را با انقلاب نشان داد. علاوه‌ي بر اين، محمّدرضا را که يک دشمن قطعي ملّت ايران بود، در آمريکا ميهمان خودش کرد، او را بردند در آمريکا نگه داشتند، در واقع پناه دادند به دشمن ملّت ايران. خب، عکس‌العمل و واکنش به اين حرکت، حرکتِ دانشجويان بود؛ رفتند سفارت آمريکا را گرفتند، معلوم شد اينجا لانه‌ي جاسوسي است، معلوم شد در طول اين چند ماه بعد از پيروزي انقلاب، در اين مدّت، اينجا مرکزِ توطئه عليه انقلاب بوده است؛ اين را اسنادِ منتشر شده‌ي بعدي از داخل سفارت آمريکا نشان داد و ثابت کرد. جوانهاي عزيز! اسناد لانه‌ي جاسوسي را بگيريد بخوانيد، درس‌آموز است. دانشجوياني که سفارت را تسخير کردند و فهميدند اينجا لانه‌ي جاسوسي است، با زحمت زياد اين اسناد را -که سعي کرده بودند در کاغذخردکن‌ها آنها را خرد کنند، نابود کنند به هم چسباندند، با زحمت زياد اينها را استحصال کردند و- منتشر کردند؛ هفتاد، هشتاد جلد کتاب منتشر شده است. اينها نشان ميدهد که آمريکايي‌ها چه در هنگامِ اوج نهضت، چه در هنگامي که نهضت و انقلاب پيروز شده است و جمهوري اسلامي تشکيل شده است، دائم در حال توطئه عليه نظام اسلامي بوده‌اند؛ آمريکا اين است. اينها مسائل مربوط به بعد از انقلاب است.

 قبل از انقلاب، در دوران حرکت عظيم مردمي -حالا ماجراهاي هفدهم شهريور و کشتار مردم و اين مسائل که خب همه به‌وسيله‌ي دولت دست‌نشانده‌ي آمريکا انجام گرفت، به جاي خود- در هشتم بهمن، يعني چند روز قبل از ورود امام به داخل کشور، در همين خيابانهاي تهران، همين خيابان انقلاب، مردم اجتماع کرده بودند؛ ژنرال هايزر که فرستاده‌ي آمريکا بود و به ايران آمد براي اينکه شايد بتواند يک‌جوري از دست انقلاب رژيم را نجات بدهد و حفظ بکند، او در خاطرات خودش مينويسد -اينها اسناد تاريخي است- و ميگويد من به ژنرال قره‌باغي گفتم که در مواجهه‌ي با مردم لوله‌ي تفنگهايتان را پايين بياوريد؛ يعني مردم را بکُشيد، تير هوايي بيخودي در نکنيد، مردم را قتل عام کنيد. اينها هم همين کار را کردند، لوله‌ي تفنگها را پايين آوردند، عدّه‌اي جوان و نوجوان کشته شدند ولي جمعيّت عقب نرفت. هايزر ميگويد؛ قره‌باغي بعد آمد به من گفت که اين تدبير تو فايده‌اي نکرد، مردم عقب نرفتند، آن‌وقت هايزر ميگويد من ديدم اين ژنرال‌هاي شاه چقدر کودکانه فکر ميکنند؛ يعني بايد ادامه ميدادند، بايد مرتّب ميکُشتند. ببينيد اين رژيمِ دست‌نشانده بود. ژنرال آمريکايي دستور قتل عام هم‌وطنان را به ارتشبد ايراني ميدهد و اين به دستور او و به توصيه‌ي او عمل ميکند و چون فايده‌اي ندارد، ميرود به او ميگويد فايده‌اي ندارد؛ او هم ميگويد اينها بچّه‌اند، اينها کودکانه فکر ميکنند. اين، ماحصل و خلاصه‌ي حکومت پهلوي در ايران است.

 آمريکايي‌ها اين‌جوري با ما شروع کردند؛ با انقلاب اين‌جوري شروع کردند. بعد هم در طول اين مدّت هرچه توانستند توطئه کردند. هر گروهي که ميتوانست عليه انقلاب حرکتي بکند، از سوي آمريکايي‌ها حمايت شد: کودتاي معروف به کودتاي پايگاه شهيد نوژه‌ي همدان، يکي از اين قضايا بود؛ کمک به کساني که به‌عنوان قوميّتها در گوشه و کنار کشور عليه انقلاب حرکت ميکردند، يکي از اين نمونه‌ها بود؛ بعد تشويق صدّام حسين به حمله‌ي به ايران و هشت سال کمک به صدّام حسين يکي از اين نمونه‌ها بود. هشت سال! آمريکايي‌ها در طول جنگ، بخصوص بعد از سال دوّم و سوّم، کمکهايشان را شديد کردند، امکانات دادند؛ هم آنها، هم متأسّفانه هم‌پيمانان اروپايي‌شان. آمريکايي‌ها اين‌جوري با انقلاب ما عمل کردند؛ همّت آنها اين بود که اين اساس را براندازند. خب، اين خطاي در تحليل بود، خطاي در فهم قضيّه بود؛ آنها خيال کردند که اينجا هم مثل فلان کشور آفريقايي يا آسيايي است که يک کودتايي ميشود، اسمش را ميگذارند انقلاب، ميتوانند اين را از بين ببرند؛ نميدانستند اينجا اوّلاً متّکي است به مردم -اين انقلاب، انقلابِ مردم است- ثانياً متّکي است به باورهاي ديني؛ اينها را نميفهميدند. لذا در طول اين ۳۶ سال يا ۳۷ سال، آمريکايي‌ها هر کاري عليه انقلاب کردند، شکست خوردند؛ بعد از اين هم ان‌شاءالله شکست خواهند خورد. هدف از اين حرف اين است که ما به‌عنوان ملّت ايران، به‌عنوان مردمي که کشورمان را دوست داريم، به‌عنوان مردمي که براي خودمان يک آينده‌اي ترسيم کرده‌ايم که ميخواهيم خودمان را به آن آينده برسانيم، آمريکا را بشناسيم؛ هدف اين است.

 يکي از کارهاي آمريکايي‌ها در اين سالهاي آخر، اين است که کساني را وادار کنند به بَزَک‌کردن چهره‌ي آمريکا؛ به اينکه اين‌جور وانمود بکنند که آمريکايي‌ها اگر هم يک روزي دشمن بودند، امروز ديگر دشمني نميکنند؛ هدف اين‌است. هدف اين است که چهره‌ي دشمن براي ملّت ايران پنهان بماند تا از دشمني او غفلت بشود و او بتواند دشمني خودش را اعمال کند و خنجر را از پشت فرو کند؛ هدف اين است. يک عدّه‌اي البتّه مغرضانه اين کار را ميکنند، يک عدّه‌اي هم از روي ساده‌لوحي اين کار را ميکنند. واقعيّت قضيّه اين است که اهداف آمريکا نسبت به جمهوري اسلامي هيچ تغيير نکرده است؛ هيچ تغيير نکرده. امروز هم اگر بتوانند جمهوري اسلامي را نابود کنند، يک لحظه تأمّل نميکنند؛ منتها نميتوانند و ان‌شاءالله با همّت شما جوانها، با پيشرفت شما جوانها، با گسترش و عمق بصيرت ملّت ايران، در آينده هم نخواهند توانست اين کار را بکنند. گريه هم ميکنند! در همين مذاکرات هسته‌اي مشاهده شد که مأمور آمريکايي گفت من از جواني با جنگ مخالف بودم و گريه کرد.(۵) خب، يک عدّه‌اي ممکن است ساده‌لوحانه بگويند عجب، واقعاً اينها آدمهاي خوبي شده‌اند، مژدگاني که گربه عابد شد؛(۶) امّا همين آدمي که از جنگ اين‌قدر متنفّر است که از يادآوري جنگ گريه‌اش ميگيرد و جلوي دوربين اشک ميريزد، اين از همان آدمهايي است که [وقتي‌] صدها کودک را در غزّه قطعه‌قطعه ميکنند و صهيونيست‌ها با کمال قساوت و بي‌رحمي به زن و کودک و بچّه و بزرگ و پير و جوان رحم نميکنند، اينها حتّي اخم هم نميکنند! شما اگر اين‌قدر از جنگ متنفّري، به اين عنصر جلّادِ قصّابِ خبيث که اين‌جور مردم را، کودکان را قتل‌عام ميکند يک کلمه حرفي بزن، اخم بکن؛ اخم هم نميکنند، تشويق هم ميکنند! همان وقتي که اينها به غزّه آن حملات را ميکردند و امروز که به شکل ديگري در کرانه‌ي باختري و در غزّه مردم را قتل‌عام ميکنند، بارها آمريکايي‌ها -رؤساي بزرگشان- اظهار کردند که اسرائيل حقّ دفاع از خودش را دارد. يعني ملّت فلسطين حقّ دفاع ندارد؛ مزرعه‌اش را نابود کنند، جوانش را بکشند، خانه‌اش را آتش بزنند، بچّه‌ي چندماهه را در آتش بسوزانند، پدر و مادر او را در آتش بسوزانند و مردم فلسطين حق نداشته باشند هيچ پاسخي بدهند. امروز هم دارند رژيم صهيونيستي را تشويق ميکنند، کمک ميکنند، حمايت ميکنند. ماه‌ها است که مردم يمن در زير بمباران، بيمارستان‌شان خراب ميشود، خانه‌شان خراب ميشود، زيرساخت‌هاي حياتي‌شان نابود ميشود، انسانها دارند به‌وسيله‌ي هواپيماهاي متجاوز قتل‌عام ميشوند، [امّا] آمريکايي‌ها يک کلمه حرف نميزنند، يک اخم نميکنند، حمايت هم ميکنند! آمريکا اين است؛ آن‌وقت گريه‌ي جلوي دوربين به‌عنوان يک عمل صادقانه ميتواند تلقّي  بشود؟ کسي اين را باور ميکند؟

 ملّت ايران راه خودش را پيدا کرده است؛ ملّت ايران به ملّتها و دولتهايي که با او کاري ندارند و تعرّضي نميکنند، هيچ تعرّضي نميکند، مشاهده ميکنيد. دولتهايي هستند -بحث ملّتها را من ندارم- که دلشان با جمهوري اسلامي صاف نيست، اين را ميدانيم، ميفهميم، کاملاً مشهود است امّا تعرّضي به ما ندارند، ما هم کاري به آنها نداريم؛ روابط داريم، تجارت داريم، مي‌نشينيم، مذاکره ميکنيم، امّا دولتي که تعرّض ميکند، دولتي که درصدد است از هر بهانه‌اي استفاده کند براي نابودي ملّت ايران، براي نابودي جمهوري اسلامي، براي نابودي آرمانهاي اسلامي، ملّت ايران نميتواند اغماض کند از او؛ نه حقّ عقلاني دارد، نه حقّ شرعي دارد، نه حقّ وجداني دارد، نه حقّ انساني دارد، حق ندارد در مقابل اين دشمن بنشيند و به او به چشم دوست نگاه کند؛ دست دوستي به طرف او دراز کند، چنين چيزي ممکن نيست! آمريکايي‌ها اين[طور] هستند. با همه‌ي توان، با همه‌ي قوا درصدد اين هستند که جمهوري اسلامي را از اين راهي که دارد حرکت ميکند، باز بدارند؛ شيوه‌هاي مختلف دارند؛ تبليغات ميکنند؛ امروز هم کاملاً فعّالند.

 عرض کردم، اشتباه اوّل آنها در اوايل انقلاب اين بود که نميفهميدند اين مردم چرا در ميدان اين‌جور ازخودگذشتگي ميکنند؛ بتدريج اين را حالا فهميده‌اند، فهميده‌اند اين باورهاي مردم است، اين باورهاي جوانان است، اين اعتقادات آنها است، اين درس دين و قرآن به آنها است؛ لذا اينها را آماج حمله قرار داده‌اند؛ امروز دارند به انواع مختلف و به وسايل گوناگون و جديدي که آن روزها وجود نداشت، اعتقادات را، باورها را آماج قرار ميدهند؛ اين را بايد جوانها متوجّه باشند. جوانها اوّلاً تاريخ مبارزات ملّت ايران را بيشتر بخوانند و بيشتر بدانند؛ و کساني که اهل بيان هستند، اهل گفتن هستند، براي جوانهاي امروز ما تبيين کنند که در دوران مبارزات بر ملّت ايران چه گذشت، چه کساني مقابل ملّت ايران بودند، ساواک را چه کسي به وجود آورد، روشهاي شکنجه را چه کسي به ساواکي‌ها ياد داد، عناصر مؤمن و علاقه‌مند را با نظارت چه کساني در داخل کشور مورد شکنجه قرار دادند؛ اينها را جوانهاي ما بايستي آگاه بشوند و بدانند.

 خوشبختانه ملّت ايران بيدار شده است، بحمدالله ملّت ايران بيدار است، دانشگاه بيدار است، دانشجو بيدار است؛ بله، خيلي تلاش ميشود براي اينکه وضع را برگردانند امّا نتوانستند و نخواهند توانست. دانشجو بيدار است؛ دانش‌آموزان ما هم همين‌جور. اين سرگرمي‌ها و اين ظاهرسازي‌ها نميتواند لبّ اعتقاد ملّت ايران را تغيير بدهد؛ ملّت ايران ميدانند که دارند چه کار ميکنند و به کجا دارند ميروند. يک روزي بود که دانشگاه ما به‌مثابه‌ي پلي بود به سمت غرب که «برويم به دانشگاه تا بعد فروبغلتيم به دامن غرب»؛ يا آن‌که بااستعداد بود، وجودش مفيد بود، برود جذب آنها بشود، براي آنها کار کند و بعضي‌ها اينجا بشوند عامل يا سرگرم تمتّعات زندگي. امروز دانشگاه اين‌جور نيست، امروز دانشگاه يک نردباني است به سمت آرمانهاي بلند؛ عدّه‌اي ميخواهند اين نردبان را از بين ببرند و دوباره همان پلِ به سمت غرب را برقرار کنند؛ دانشگاه ما را برگردانند به حال سابق. جوانهاي ما بايد بيدار باشند و بحمدالله بيدارند.

 جمهوري اسلامي به برکت تمسّک به اسلام، به برکت تکيه‌ي به مردم، به برکت بصيرت و آگاهي‌اي که مردم ما بحمدالله دارند، نه فقط ثبات دارد و ايستادگي کرده است بلکه پيشرفت کرده است؛ ما پيشرفت کرده‌ايم. در همين قضيّه‌ي مذاکرات هسته‌اي، اين پيشرفت ملّت ايران بود که قدرتهاي مدّعي را وادار کرد بيايند دست در دست هم بگذارند، همه در مقابل ملّت ايران بنشينند؛ آن تدابير خصمانه را عليه ملّت ايران به‌کار ببرند، شايد ملّت ايران را از پا بيندازند؛ اين قدرت ملّت ايران است.

 تکيه‌ي ما بر دشمنيِ دشمنان خارجي به معناي اغماض از ضعفهاي دروني خودمان نيست. اين را به شما جوانهاي عزيزم عرض بکنم؛ ما در درون خودمان ضعفهايي داريم؛ دشمن در موارد زيادي از ضعفهاي ما استفاده ميکند؛ اين ضعفها را بايد برطرف کنيم. ما ضعف در سياست‌گذاري داريم؛ ضعف در اجرا داريم؛ ضعف در تلاش داريم؛ گاهي دچار تنبلي و دچار کاهلي در حرکتهاي خودمان ميشويم؛ ضعف در [تشخيص‌] اولويّتهاي کشور داريم؛ گاهي اوقات سر يک چيز جزئي، گروه‌هايي در درون کشور از خودمان با همديگر درگير ميشوند، سر يک امري که ضرورتي هم ندارد، لزومي هم ندارد؛ از دشمن غافل [ميشويم‌]؛ اينها ضعفهاي ما است؛ اين ضعفها را بايستي برطرف کرد. لکن وجود دشمن -دشمني که آگاه است، دشمني که پول خرج ميکند، دشمني که اگر بتواند از هيچ جنايتي فروگذار نميکند- يک چيزي است که نبايد مغفولٌ‌عنه بماند. بعضي‌ها به بهانه‌ي همين مسائل جزئي داخلي، دشمن خارجي را فراموش ميکنند، آمريکا را فراموش ميکنند. اينکه امام (رضوان الله عليه) مکرّر تکرار ميکردند که هرچه فرياد داريد بر سر آمريکا بکشيد، به‌خاطر اين است که بر سر يکديگر کمتر فرياد بکشيد. نميگويم انتقاد نکنيم؛ نه، بالاخره جامعه، جامعه‌ي آزادي است، افکار آزادند، حقّ انتقاد وجود دارد، انتقاد هم مايه‌ي پيشرفت است امّا دشمن اصلي را با دشمنان درجه‌ي دو و با دوستاني که با آنها اختلاف نظر داريم و دشمن هم حتّي نيستند، اشتباه نگيريم؛ دشمن اصلي جاي ديگر است. دشمن اصلي آن دشمني است که با همه‌ي توان درصدد اين است که دستاورد عظيم ملّت ايران را از او بگيرد؛ اين دستاورد عبارت است از حضور ملّت، حاکميّت ملّي، نفوذ افکار قرآني و اسلامي در ميان مردم؛ اين آن دستاورد بزرگ است که ما را به پيشرفت ميرساند؛ تا امروز هم پيشرفتهاي زيادي کرده‌ايم، بعد از اين هم همين ما را به آرمانهايمان خواهد رساند. اين را ميخواهند از دست مردم بگيرند؛ ميخواهند حکومت ظالمانه، حکومت دست‌نشانده، حکومتي دلباخته‌ي به غرب و تسليم غرب و مرعوب غرب به وجود بياورند، هدفشان اين است؛ اين را بايستي از ياد نبريم و اين دشمن را در نظر داشته باشيم.

 من توصيه‌ام به جوانها اين است که اوّلاً جوانهاي دانشجو و دانش‌آموز تحصيلات را خوب دنبال بکنند. علم وسيله‌ي قدرت است؛ يکي از مهم‌ترين مؤلّفه‌هاي قدرت ملّي، عبارت است از دانش؛ علم را دنبال بکنند؛ اهداف عمومي را بر خواسته‌هاي شخصي مقدّم بدارند؛ بصيرت خودشان را نسبت به اوضاع کنوني، نسبت به گذشته‌ي تاريخيِ نزديک، روزبه‌روز افزايش بدهند و بتوانند صحنه‌ي امروز دنيا را مشاهده بکنند.

 امروز صحنه‌ي عظيم دنيا اين‌جوري است؛ قدرتهاي مستکبر در يک طرف قرار گرفته‌اند، با همان توانهاي مادّي‌اي که دارند، با ارعابي که ميکنند، با هيبتي که از خودشان نشان ميدهند و ديگران را مقهور هيبت خودشان ميکنند، اينها يک طرفند؛ بعضي از دولتهاي ضعيف هم هستند که جرئت بُروز و ظهور ندارند؛ در ميان اينها يک جا هم هست که با صداي رسا دارد اين وضعيّت را محکوم ميکند و آن جمهوري اسلامي است. امروز جمهوري اسلامي با صداي رسا، بدون بيم، بدون اينکه از تهديد دشمن بترسد و مرعوب دشمن بشود، دارد عليه ظلم، عليه سلطه، عليه استثمار و استکبار فرياد ميکشد و اين را ملّتها دارند مي‌شنوند و تحت تأثير قرار ميگيرند. اين را من به شما عرض بکنم؛ ملّتها تحت تأثير حرکت ملّت ايرانند و اين در دنيا مشهود است؛ بالخصوص در دنياي اسلام مشهود است؛ براي ملّت ايران، براي بزرگان انقلاب، براي شخص امام بزرگوار ما آن‌چنان تکريمي و احترامي قائلند که براي هيچ‌کس ديگر قائل نيستند؛ اين به‌خاطر اين است که اين صداي رسا به گوش آنها ميرسد؛ اين صداي رسا را از دست ندهيد.(۷) و اين را بدانيد که اين شعار شما، «مرگ بر آمريکا»ي شما، اين فريادي که ملّت ايران ميکشند، اين داراي يک پشتوانه و عقبه‌ي منطقي و قوي است؛ داراي پشتوانه‌ي عقلاني است. معلوم هم هست که مراد از «مرگ بر آمريکا»، مرگ بر ملّت آمريکا نيست، ملّت آمريکا هم مثل بقيّه‌ي ملّتها [هستند]، يعني مرگ بر سياستهاي آمريکا، مرگ بر استکبار؛ معنايش اين است، اين داراي پشتوانه‌ي عقلاني است؛ قانون اساسي ما به اين ناطق است، تفکّرات اصولي و عميق و منطقي بر اين ناطق است و اين را براي هر ملّتي که تشريح بکنيم، آن را مي‌پسندند و ميپذيرند و قبول ميکنند.

 بحمدالله جمهوري اسلامي راه خودش را باز کرده است و دارد پيش ميرود. من ترديدي ندارم در اينکه شما جوانهاي عزيز روزهايي را خواهيد ديد که بسياري از اين آرمانهاي بلندي که جمهوري اسلامي در کشور شما ترسيم کرده است، در زندگي شما تحقّق پيدا کرده است؛ شک ندارم که آينده اين‌جور است و شما خواهيد توانست ان‌شاءالله کشورتان را بسازيد و خواهيد توانست که الهام‌بخش ملّتهاي ديگر بشويد و خواهيد توانست به توفيق الهي اين غولهاي وحشتي که ملّتها را ميترسانند از پا بيندازيد و ملّتها را ان‌شاءالله از زير سايه‌ي رعب و وحشت اينها آزاد کنيد؛ اين را شما جوانها قطعاً به توفيق الهي خواهيد ديد، به‌شرط اينکه اين راه را ادامه بدهيد، به‌شرط اينکه با ايمان و با اميد حرکت بکنيد و بصيرت را، بصيرت را از دست ندهيد و در همه‌ي قضاياي گوناگون کشور -که حالا مسائل فراواني داريم که بعدها هم به آنها ميپردازيم- معيارها و ملاکهاي اصلي را در نظر داشته باشيد که اين موجب ميشود که ان‌شاءالله راه را درست حرکت کنيد.

 از خداي متعال درخواست ميکنيم شهيدان عزيز ما را با پيغمبر محشور کند؛ امام بزرگوار ما را با اوليائش محشور کند؛ و جوانان عزيز ما را ان‌شاءالله روزبه‌روز به سمت اهداف عاليه موفّق‌تر و پيروزتر پيش ببرد.

والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته‌
 
۱) سوره‌ي فتح، بخشي از آيه‌ي ۲۹؛ «... بر کافران، سخت‌گير [و] با همديگر مهربانند ...»
۲) سوره‌ي توبه، بخشي از آيه‌ي ۱۲؛ «... با پيشوايان کفر بجنگيد ...»
۳) صحيفه‌ي امام، ج ۱، ص ۴۲؛ سخنراني در جمع مردم (۱۳۴۳/۸/۴)
۴) سوره‌ي محمّد، بخشي از آيه‌ي ۷؛ «... اگر خدا را ياري کنيد، ياري‌تان ميکند ...»
۵) وزير امور خارجه‌ي آمريکا
۶) خنده‌ي حضّار. از «موش و گربه» عبيد زاکاني‌ «مژدگاني که گربه عابد شد / عابد و زاهد و مسلمانا»
۷) شعار «مرگ بر آمريکا» حضّار
 
 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس